پاسخ به برداشتي غلط از حادثه عاشورا؛ نقدي بر ادعاي مذاکره امام حسين (ع) با عمر سعد
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۲۰۲۱۱
خبرگزاري آريا - مطالبي که از سوي يک سخنران مطرح شده، مرا بر آن داشت تا در نقد آن، چند سطري بنويسم. آنچه مرا موظف به نوشتن کرد اين بود که مطالب مذکور دروغي بزرگ و تحريفي خطرناک است.
به گزارش سرويس ديني جام نيوز، محمد جعفري استاد حوزه علميه قم در مقالهاي با عنوان «نقدي بر ادعاي مذاکره امام حسين ع با عمر سعد» به بررسي برخي شبهات مطرح شده در خصوص قيام امام حسين عليه السلام پرداخته است که در ذيل ميآيد:
مطالبي که از سوي يک سخنران [1] مطرح شده، مرا بر آن داشت تا در نقد آن، چند سطري بنويسم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نکته مهمي که در ابتدا بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که در بررسي تاريخ، خصوصا وقايع تاريخي مرتبط با اهل بيت عليهم السلام، بايد با دقت نظر بر مجموع نقلها و تحليل آن با توجه به مجموع قرائن و شواهد تاريخي به حقائق رخ داده دست پيدا کنيم، نه اينکه فقط برخي نقلهايي که با سليقه شخصي يا حزبي ما سازگار است را ملاحظه کنيم. اين حداقل لازم براي يک پژوهش تاريخي است.[2]
به ناچار و به عنوان مقدمهاي براي نقد، گزارشي از مطالب اين سخنران را بدون دخل و تصرف در محتوا، نقل و ذيل هر يک، آن را نقد ميکنيم:
1- « طولاني بودن صحبتها نشان ميدهد بحثها جدّي بوده و ابعاد مختلفي داشته است!»
2- «همه منابع بر اينکه پيش دستي در مذاکرات با امام حسين(ع) بود، توافق دارند!»
نقد
گرچه اين دو مطلب داراي اهميت نيست، اما به جهت تکميل بحث و روشن شدن گستره وارونه جلوه دادن واقعيت، توجه ميدهم که بيان اين دو مطلب از سوي سخنران مذکور، به جهت القاء اين ذهنيت است که آنچه رخ داده، مذاکره مصطلح(بده بستان) و توافق بوده[3]، در حالي که
اولا طولاني بودن صحبت به هيچ وجه چنين دلالتي ندارد و با اين مطلب که سخنان حضرت به شکل موعظه بوده نه توافق، سازگار است.
ثانيا وجهِ صِدقِ عنوان مذاکره[4] بر يک مصداق خاص، بده بستان و گفتوگو در رابطه با گرفتن برخي امتيازات و دادن امتيازات ديگر است؛ در حالي که چنين چيزي در سخنان امام عليه السلام وجود ندارد[5].
ثالثا اين ادعا که به گواهي تمامي نقلهاي تاريخي، در تمام مذاکرات، آنکه ابتدا درخواست مذاکره داشته، امام(ع) بوده، ادعاييست دروغ و بياساس.
شيخ مفيد(ره) و طبري نامهاي از عمرسعد به ابن زياد را از قول ابي مخنف نقل کردهاند که: «فإنّى حيث نزلتُ بالحسين بعثتُ اليه رسولي، فسألتُه عمّا أقدمه و ماذا يطلب...»[6] در نتيجه اين عمرسعد بوده که گفتوگو را شروع کرده است.
3- سخنران مذکور، در ايام عزاي سالار شهيدان که سعي بر آن است واقعيت هاي قيام اباعبدالله الحسين بيان شود، ميگويد: «در تاريخ طبري نوشته شده که بعد از ملاقات حسين(ع) و عمرسعد، حدسهايي درباره محتواي ملاقاتها زده شد که از جمله آنها اين بود که حسين(ع) به عمرسعد گفته با هم نزد يزيد برويم و مشکل را حل کنيم!(حدس من اين است که حضرت از او چنين خواسته زيرا عمرسعد اختيارات کافي براي تصميم گيري نداشته) اما عمرسعد گفته اگر سپاه را رها کنم خانه و زندگي من را در کوفه خراب ميکنند و من چنين اجازهاي از طرف عبيدالله ندارم و حضرت نيز در پاسخ گفتهاند من اين خسارات را جبران ميکنم.
نقد
اين سخن بسيار عجيب است و با يک پژوهش علمي فاصله بسيار دارد. عجيب اين است که وي بر مبناي يک نقل که حتي خود ناقل(طبري) هم آنها را مبتني بر شايعاتي ظني و بدون مستند ميداند، مطلبي را به امام عليه السلام انتساب ميدهد و سعي دارد آن را با سخنان و سليقه همفکران سياسي خود تطبيق دهد! و با وجودي که خود، کلام طبري در شايعه بودن اين خبر را نقل ميکند، اما باز مطلبي سخيف را براي بهره برداري سياسي، به امام(ع) نسبت ميدهد. کذب و باطل بودن اين شايعه ظني در ادامه اين نوشته و در نقد مطالب بعدي، به خوبي روشن خواهد شد.
اما نقل گزارش الفتوح(اثر ابن اعثم) در اين زمينه خالي از لطف نيست. وي حتي همان شايعه و حدس رايج در بين مردم را نيز کاملا متفاوت و دقيقا بر خلاف نقل طبري، نقل کرده است: «حضرت فرمود: واي بر تو اى عمر! آيا با من خواهي جنگيد؟! از خداى تعالى كه بازگشتت به سوي اوست نميترسي حال آنكه مىدانى كه من كيستم؟! به نزد من آى و آنان را رها کن. من تو را به قرب الهي ميرسانم. عمر سعد گفت: اي اباعبدالله! از آن مىترسم كه چون به نزد تو آيم، سراى من را خراب كنند... .[7]
4- سخنران در ادامه ميگويد: در تاريخ طبري به نقل از ابي مخنف چنين آمده: «پس از ملاقاتها نتيجه اين شد که عمر به عبيدالله نامه نوشت.(از مضمون آن ميتوان حدس زد که محور گفتوگوها چه بوده است) در اين نامه او نوشته که خدا را شکر آتش جنگ خاموش و اختلاف نظرها حل شد و خدا با لطفش کار امت را سامان داد. حسين(ع) پذيرفته که يکي از اين چند کار را انجام دهد؛ 1- به همان جا که آمده بازگردد. 2-حسين(ع) را به يکي از نقاط مرزي بفرستيم. 3-به شام برود و به طور مستقيم با يزيد ملاقات کند و با رفاقت! مسئله را بين خودشان حل کنند. ابن زياد در جواب نوشت: «تو نماينده سياسي ما براي حل و فصل اختلاف با حسين(ع) نيستي؛ يا بايد بجنگيم و يا حسين(ع) بايد خود را تسليم ما کند.»
نقد
اين سخن تحريفي بزرگ در تاريخ است. براي روشن شدن صحت ادعاي خود، ترجمه دقيق مطلبي که در ارشاد شيخ مفيد(ره) و تاريخ طبري آمده است را مي آوريم: «حسين(ع) و عمر بن سعد شبانه يك ديگر را ديدار كرده و در پنهانى، زمانى طولاني با هم گفتوگو كردند؛ سپس عمر بن سعد به جاى خويش بازگشت و به عبيداللَّه بن زياد چنين نوشت: اما بعد، همانا خداوند آتش را خاموش ساخت و پريشانى را برطرف نموده كار اين امت را اصلاح كرد و حسين با من پيمان بست كه يا به همانجايي که از آنجا آمده بازگردد، يا به يكى از نقاط مرزي رود(تبعيد شود) و مانند يكي از مسلمانان باشد(و كارى به كار كسى نداشته باشد) در هر چه به سود مسلمانان است شريك آنان و در زيان آنان نيز همانند ايشان باشد و يا به نزد يزيد برود و دست در دست او گذارده(با او بيعت کند) و هر چه نظر يزيد بود همان را انجام دهد. در اين پيمان خوشنودى تو و اصلاح كار امت است.»[8]
چنانچه مشخص شد، سخنران ابتدا در صدر مطلب و سپس در بند دوم و سومِ پيماني که عمر سعد ادعا کرده، تحريف بزرگي کرده است.
الف- جعل و تحريفي که سخنران در صدر مطلبش کرده اين است که گفته: «ابي مخنف ميگويد پس از ملاقاتها نتيجه اين شد که عمر به عبيدالله نامه نوشت! ...در اين نامه او نوشته که خدا را شکر آتش جنگ خاموش و اختلاف نظرها حل شد و...» وي با جعل و اضافه کردن اين جمله به متن تاريخي، چنين القاء ميکند که در نقلهاي تاريخي آمده که مطالب اين نامه همان چيزيست که امام عليه السلام خود فرموده است.
ب- جعل و تحريف در بند دوم و سوم نامه واضح است. بند دوم را ناقص بيان کرده تا تعديل شود؛ اما نقل او از بند سوم، تحريفي آشکار است.
امّا اين تحريف به چه علت رخ داده؟! بدين جهت که هر شيعهاي ميداند که اين دو بند و خصوصا بند سوم، نميتواند صحيح باشد. بدين سبب سخنران، در اين دو بندي که در کتب تاريخي به عنوان نامه عمر سعد به ابن زياد نقل شده، تحريف و تعديلي صورت داده تا مخاطبينش در صحت ادعاي وي شک نکنند. به همين منظور، رفتن نزد يزيد و بيعت با او و عمل به فرامين او را تبديل کرده به «رفتن به شام و ملاقات مستقيم با يزيد»!
سخنران مذکور به اين مقدار بسنده نکرده و براي نيل به اغراض سياسي خويش، مطلب مضحک و سخيفي را اضافه ميکند. اينکه حسين(ع) نزد يزيد رود و آن دو با رفاقت! مسئله را حل کنند!
امّا حقيقت ماجرا
بله، شيخ مفيد(ره) و طبري اين نامه از عمر سعد به ابن زياد( لعنهما الله) را نقل کرده است. در اين نامه عمر سعد ادعا کرده که با حضرت ابيعبدالله عليه السلام بر سر اجرايي شدن يکي از اين سه بند توافق کرده است.
اما به دلائل و قرائن متعدد و متقن، ادعاي عمر سعد در اين نامه دروغ محض است. و چنانچه گفتيم، سخنران ميدانسته که اگر در نقل اين نامه عمر سعد، به جعل و تحريف دست نزند، به مقصود خود دست نمييابد.
دلائل و قرائن کذب عمر سعد
عمر سعد به جدّ دنبال اين بود که بدون کشتن امام(ع) به حکومت ري که آرزويش بود برسد. ابن زياد قبلا حکم ملک ري را برايش نوشته بود تا عمر سعد پس از مقابله با ديلميان به ري برود؛ اما پس از اينکه ديلميان را سرکوب کرد، جريان قيام امام(ع) پيش آمد و ابن زياد بار ديگر حکومت ري را براي او مشروط کرد. اين بار مشروط به جنگ با حسين عليه السلام. عمر سعد مهلت خواست تا فکر کند. بعد اصرار کرد که ابن زياد اين شرط را بردارد اما سودي نبخشيد. برخي نزديکانش او را از پذيرفتن شرط منع کردند و گفتند عاقبت اين کار جهنم است. وي ابتدا پذيرفت اما باز وسوسه شد. در آن زمان ابياتي سرود که ترجمهاش چنين است:
آيا ملك رى را تَرك كنم و حال آنكه آرزوى من است/ يا آنكه با بدنامى و گناه قتل حسين برگردم
در قتل او(حسين) دوزخ است كه هرگز پوشيده نيست(قطعي ست)/ ولى ملك رى موجب روشنائى چشم من است.[9]
همچنين بعد از آنکه فرستاده عمر سعد از نزد امام(ع) برگشت[10] و جواب امام(ع) را آورد، عمر سعد گفت: اميدوارم کار من با حسين(ع) به جنگ کشيده نشود.[11] لذا چنين دروغي را در آن نامه نوشت تا شايد به مقصودش برسد.
زماني که شمر با جواب نامه از سوي ابن زياد به نزد عمر سعد(لعنهم الله) آمد، خود عمر سعد در سخنان تندي که با شمر داشت، تصريح کرد که با آن دروغ ميخواست اين اوضاع با صلح و بدون خونريزي تمام شود. و الا به خدا قسم که حسين(ع) هرگز اهل تسليم و بيعت نيست چرا که او فردي غيور است.[12]
ابن زياد در نامهاي به ابن سعد نوشت: به حسين(ع) بگو بايد با يزيد بيعت کند. زماني که چنين کرد، به من خبر بده تا بگويم چه کني. ابن سعد نامه را که خواند گفت: ظاهرا ابن زياد نميخواهد کار بدون خونريزي حل شود[13]. سپس نامه ابن زياد را براي حسين(ع) فرستاد. حسين(ع) به پيک فرمود: هرگز خواسته ابن زياد را اجابت نخواهم کرد. آيا نهايت اين کار من، غير از مرگ خواهد بود؟! پس آفرين بر چنين مرگي.[14]
از جواب ابن زياد ملعون به نامه عمر سعد، مشخص است که او پي برده ادعاي عمر سعد در آن نامه دروغ است و عمر سعد مانند قبل همچنان در پي اين است که بدون کشتن حسين(ع) به حکومت ري برسد. ابن زياد به عمر سعد نوشت: «من تو را به نزد حسين(ع) نفرستادهام كه خود را از جنگ با او باز دارى و با او به مسامحه رفتار كنى و نه براى اينكه آرزوى سلامت و زندگى براى او داشته باشى، يا عذر براى او بتراشى و براي او شفاعت كنى.»[15]
قابل توجه است که سخنران، اين نامه ابن زياد را نيز جهتدار بيان کرده تا بتواند از آن بهره برداري کند.
ابن زياد ملعون پس از کشتن امام(ع) خود را در مخمصه شديد ديد و دنبال اين بود که نامهاي که در آن دستور کشتن و جنايتهاي ديگر بر سيدالشهدا(ع) را داده از بين ببرد. ابن سعد به او گفت: چرا به آن خيرخواهياي که به تو کردم گوش ندادي؟ عمر سعد غير از اين نامهاي که براي جلوگيري از کشته شدن امام(ع) به ابن زياد نوشت و به دروغ هم متوسل شد، چه خيرخواهياي داشته؟ هيچ نکته ديگري نقل نشده است.[16]
خود طبري آورده که هيچ فردي از مضمون سخنان حسين(ع) و عمر سعد مطلع نشد و آنچه گفته ميشود صرفا شايعاتي است غير معلوم و عقبة بن سمعان(غلام حضرت رباب سلام الله عليها) نيز ميگويد من در تمام مدت با حضرت بودم و تمام سخنان حضرت را شنيده ام، والله آنچه برخي تصور ميکنند که حسين(ع) گفته حاضر است دستش را در دست يزيد بگذارد و يا به يکي از نقاط مرزي تبعيد شود، واقعيت ندارد.[17]
هرچند سخنران مذکور به اين مطلب اشارهاي کرده اما در نقل اين مطلب هم دست به تحريف زده است. وي گويد: «عقبه بن سمعان صرفا گفته که چنين سخناني را از امام(ع) نشنيده است. در عين حال تکذيب هم نکرده است.» در حالي که عقبه صراحتا و با تأکيد و قسَم، تکذيب کرده است.
به گواه تاريخ نيز در هيچ کجا اين مطالب از امام عليه السلام شنيده نشده است. جملات و احوال حضرت در طول سفر بهترين قرينه بر کذب مطالب سخنران مذکور و کذب بودن نامه عمرسعد است.
خطاب به ابن زبير فرمود: آيا تصور ميکني من با يزيد بيعت خواهم کرد؟! در حالي که يزيد مردي است فاسق که آشکارا فسق کرده و در انظار شرب خمر ميکند... نه به خدا قسم هرگز و ابداً چنين نخواهد شد.[18]
در جواب برادرش محمد حنفيه فرمود: ...والله حتي اگر در دنيا ملجأ و پناهگاهي برايم نباشد، والله هرگز و ابداً با يزيد بيعت نخواهم کرد...![19]
جملهاي از حضرت که تمام شيعيان لااقل بخشي از آن را حفظ هستند:«بدانيد حرام زاده پسر حرام زاده مرا بين يكى از دو چيز مجبور كرده است، بين مرگ و ذلّت(تسليم شدن و بيعت) و هيهات كه ما ذلّت و خوارى را بپذيريم. خداوند و پيامبر او هرگز براى ما ذلّت و زبونى نمىپسندند و نياكان پاك سرشت و دامنهاى پاكى كه ما را پروراندهاند و بزرگ مردان غيرتمند و انسانهاى با شرافت، اين را از ما نمىپذيرند[20]. هرگز! ما هيچگاه فرمانبردارىِ فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح نخواهيم داد. بدانيد من با شما اتمام حجّت كردم و شما را از عاقبت كارتان بيم دادم. به هوش باشيد! من با همين ياران اندك و بسيارى دشمن و پيمانشكنى و كارشكنى ياران و دوستان، راه خود را انتخاب كردهام وآماده شهادتم...![21]
آيا نمىنگريد كه به حق عمل نمىشود، و از باطل جلوگيرى نمىگردد؟ با اين وضع مؤمن بايد به لقاى خدايش(شهادت) اشتياق يابد، همانا من مرگ(در راه حق) را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز رنج و تحمل حقارت نمىنگرم.[22]
والله هرگز دست بيعت و ذلت به شما نخواهم داد و مانند بردهها از دست شما فرار نخواهم کرد.[23]
قرينه روشن ديگر اين است که قطعا و به دلائل متقن تاريخي، حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، قبل از حرکت از مدينه از کشته شدن قطعي خود در کربلا خبر دادند.[24] بلکه افراد متعدد ديگري نيز به واسطه حديث پيامبر صلوات الله عليه و آله خبر داشتند[25]. حتي زماني که در مسير کوفه[26] به حضرت خبر شهادت سفيرانش و اينکه در کوفه ياوري ندارد را رساندند، به همراهانش فرمود: هر کس براي شهادت آماده است بيايد و الا برگردد.[27]در منزل بعد فرمود: هر که ميخواهد برگردد، از ما بر او بيعتي نيست، مردم از چپ و راست پراکنده شدند و رفتند![28]
حال چگونه ممکن است با اين وجود، حضرت ادامه مسير دهد و بعد چنين ذلتي که اين سخنران، مدعي شده را بپذيرند؟! هر انسان فهيمي درک ميکند که حضرت به دنبال هدفي است که براي نيل به آن چارهاي جز شهادت خويش و اسارت اهل و عيالش نيست.
قرائن و دلائل، بسيار بيش از اين است؛ اما براي فرد حق طلب اين مقدار کافيست. تاريخ حماسه سيدالشهدا عليه السلام مملوّ از افعال و اقوالي ست که اوج عزت و ذلت ناپذيري حضرت و نيز علم حضرت به سرانجام کار را بيان ميکند. از آغاز حرکت از مدينه و حرکت از مکه، در بين مسير، نزول در کربلا و در خطبهها و رجزهاي حضرت.
5- پنجمين سخني که قصد نقد آن را داريم، اين است: «در دهههاي اخير گويا علماي ما خجالت ميکشند بگويند که امام(ع) قصد مذاکره داشت. آنها سعي کردهاند تاريخي را روايت کنند که اينگونه نباشد.»
نقد
پاسخ اين سخن از مطالب فوق روشن شد. از آنجا که علماي دين يقين به کذب مفاد اين نامه عمرسعد داشتهاند، لذا از انتساب اين مطالب به حضرت سيدالشهدا عليه السلام خودداري کردهاند.
6- شيخ مفيد در کتاب الارشاد موضع خود را مشخص کرده که اين روايات از نظر او قابل قبول است.
نقد
شيخ مفيد(ره) هر چند در کتاب ارشاد نامه عمرسعد را نقل کرده، اما اين نقل او اگر دلالت بر تأييد باشد، دلالت بر تأييد نوشته شدن چنين نامهاي از سوي ابن سعد است نه اينکه انتساب مفاد اين نامه به حضرت(ع) را پذيرفته باشد.
7- امام(ع) گفتند: «اين نامههاي مردم شهر شماست و من به خاطر دعوت آنها آمدهام. اگر مردم نميخواهند و يا پشيمان شدهاند برميگردم.»[29]
نقد
اينکه حضرت در پاسخ فرستاده ابن سعد فرمود: «شما به من نامه نوشته و مرا دعوت کردهايد، اگر پشيمان شدهايد، برميگردم»[30] از متشابهات است.[31] اما محکمات حماسه عاشورا مطلبيست که در فوق در مورد مطلع بودن امام(ع) از کشته شدن قطعي خود و يارانش در انتهاي اين سفر و در سرزمين کربلا گفتيم. خصوصا تأکيد مکرر حضرت بر اينکه ما کشته خواهيم شد، هر کس به قصد ديگري آمده برگردد، نشان از اين دارد که حضرت خود را موظف به قيامي ميداند که بدون شهادتش و اسارت خاندانش، نتيجه نخواهد داد. [32] بلکه حضرت خود به اين مطلب تصريح کردهاند[33]. براي همين است که در جواب افراد متعددي از زن و مرد که در مدينه، مکه و در طول مسير به سمت کوفه، به حضرت گفتهاند که به اين سفر نرو که کشته خواهي شد، فرموده است: ميدانم اما بايد بروم.[34]
حتي اگر بپذيريم که حضرت اين سخن را فرموده باشد، بايد آن را با توجه به مطالبي که گفتيم معنا کرد. حضرت که قبل از حرکت از مدينه، يقين دارد که در کربلا گرفتار شده و کشته خواهد شد و خاندانش به اسارت خواهند رفت، پس چرا چنان فرموده باشد؟ چنانچه گفتيم افراد متعددي از زن و مرد وقايع را پيشبيني کرده بودند و يا از احاديث پيامبر(ص) خبر داشتند و به حضرت توصيه ميکردند که نرود.
بنابراين بايد گفت اين جمله حضرت که حاضر به بازگشت است،[35] نه کوتاه آمدن است و نه امتيازدهي. بلکه ميفرمايد من براي جنگ با شما نيامدهام. اگر نزد شما، لازمه رفتن به مسير کوفه يا ماندن در اينجا، جنگيدن با من است، نميخواهم شمايي که غافل و فريب خورده و يا اجير شده دستگاه ظلم و کفر هستيد، با ريختن خون من به هلاکت ابدي دچار شويد. بنابراين حاضرم برگردم اما دست از قيام با سرکردگان و رؤساي دستگاه ظلم و فساد نخواهم کشيد. به قول شهيد مطهري(ره) مخاطب اين جمله فقط مردم کوفهاند، نه حکومت يزيد.[36]چرا که خود در خطابهاش در مقابل لشکر حرّ فرمود وظيفه ما قيام عليه يزيد است هرچند به شهادت بيانجامد.[37]
خون مطهّر و به ناحق ريخته شده مولاي مظلوم ما و فرزندان و اصحابش سرمايه عظيمي است براي هدايت بشر تا سرآمد تاريخ و به لطف الهي تحريف حقائق اين حماسه، نخواهد توانست در اين سرمايه نوراني خدشهاي وارد کند.
جوانان عزيز بدانند که معارف دين را بايد از عالمان راستگو و امين فراگيرند. چنانچه در روايات متعددي به اين مهم اشاره شده است؛[38] نه کساني که حاضرند براي اهداف سياسي خويش، آرمانهاي عزتمند عاشورا را مخدوش کنند.
والسلام علي من اتبع الهدي
محمد جعفري- استاد حوزه علميه قم- محرم الحرام 1438
پينوشتها:
[1]. سروش محلاتي- سخنراني مذکور در محرم 1438 ( 1395 ش) در برنامه انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي ره انجام شده است.
[2]. گرچه براي گرفتن نتيجه صحيح و دقيق لازم است، عقايد ناقل و مورّخ، فضاي سياسي و عقيدتي حاکم در حين نگارش يک کتاب تاريخي و ... را مدّ نظر داشت، اما در اين نوشته حتي بدون درنظر گرفتن اين موارد، اثبات خواهد شد که ادعاي سخنران مذکور، صحيح نيست.
[3]. از توجه به ابتدا و انتهاي سخنان وي اين نکته به خوبي روشن ميشود، بلکه در انتها به آن تصريح شده است.
[4]. مذاکره مصطلح (نه لغوي)
[5]. نسبت به يکي از سخنان امام (ع) نياز به توضيح بيشتر هست که در نقد مطلب شماره 7 خواهد آمد.
[6]. الارشاد 2/ 86- تاريخ طبري 5/ 411. من همان زمان که به محلي که حسين فرود آمده ( کربلا) رسيدم قاصدم را به سوي او فرستادم تا بپرسم که براي چه آمده و چه ميخواهد. [آدرسهاي اين نوشته بر اساس نرم افزار حماسه عاشورا، اثر مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي (نور) است]
[7]. الفتوح 5/92
[8]. الارشاد 2/87 – تاريخ طبري 5/ 414
[9]. مشروح مطالب را در تاريخ طبري 5/ 410، الکامل 4/ 53 و الفتوح 5/ 85 مطالعه کنيد.
[10]. چنانچه گفتيم اولين گفتگو با پيش دستي عمر سعد و فرستادن پيغام براي امام (ع) بود.
[11]. الارشاد 2/ 86- تاريخ طبري 5/ 411- اخبار الطوال 254
[12]. فاقبل شمر بن ذي الجوشن بكتاب عبيد الله بن زياد الى عمر ابن سعد، فلما قدم به عليه فقراه قال له عمر: ما لك ويلك! لا قرب الله دارك، و قبح الله ما قدمت به علىّ! و الله انى لأظنك أنت نهيته ان يقبل ما كتبت به اليه، افسدت علينا امرا كنا رجونا ان يصلح، لا يستسلم و الله حسين، ان نفسا أبيّه لبَين جنبَيه. الارشاد2/89- تاريخ طبري5/415
[13]. اين تعبير وي شاهدي است بر دليل و قرينه اول که بيان شد.
[14]. اخبار الطوال 254
[15]. كَتَبَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ أَنِّي لَمْ أَبْعَثْكَ إِلَى الْحُسَيْنِ لِتَكُفَّ عَنْهُ وَ لَا لِتُطَاوِلَهُ وَ لَا لِتُمَنِّيهِ السَّلَامَةَ وَ الْبَقَاءَ وَ لَا لِتَعْتَذِرَ لَهُ وَ لَا لِتَكُونَ لَهُ عِنْدِي شَافِعا. الارشاد2/88- تاريخ طبري 5/415
[16]. اما و الله لقد نصحتُك في حسين نصيحة لو نصحتها ابى سعد ابن ابى وقاص كنت قد أديت حقه. تاريخ طبري 5/ 467
[17]. تاريخ طبري 5/414
[18]. الفتوح 5/ 12- شبيه اين فرمايش متعددا نقل شده است. مثلي لا يبايع بمثله ( لهوف23و...) لَا أُعْطِي الدَّنِيَّةَ مِنْ نَفْسِي أَبَدا ( لهوف27 و...)
[19]. الفتوح 5/ 21- در اين سخن و سخن قبل حضرت قسم جلاله خوردهاند و جالب اينکه در اين سخن حضرت دوبار قسم خوردهاند./ شبيه اين فرمايش را به ابن عمر فرموده است: أبدا ما دامت السماوات و الأرض. الفتوح 5/25
[20]. سخنران مذکور بايد به خود بنگرد که چگونه بر امام (ع) چنين پسنديده!
[21]أ. َلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ أَلَا وَ إِنِّي زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَةِ مَعَ قِلَّةِ الْعَدَدِ وَ خِذْلَةِ النَّاصِر. لهوف 97- مثيرالاحزان 55 و...
[22]. ألا ترون أن الحق لا يعمل به، و ان الباطل لا يتناهى عنه! ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا، فانى لا ارى الموت الا سعادة (شهاده)، و لا الحياه مع الظالمين الا برماً تاريخ طبري 5/ 404- لهوف 79- مثيرالاحزان 44 و...
[23]. الارشاد 2/ 98 و....
[24]. الفتوح 5/ 19- و نيز 5 /84- لهوف 27، 62، 65 ، 66 – الخرائج و الجرائح 1/ 253 و بحارالانوار 44/ 331- . دلائل الامامه 182- نوادر المعجزات: 107- بحار الأنوار: 44/ 364- اسدالغابة 1/147 و استيعاب 1/113 و مثيرالاحزان 17- و....
[25]. الارشاد2/ 130- الکامل4/ 93- الفتوح 4/324- الخرائج و الجرائح 1/ 253 و بحارالانوار 44/ 331 - اسدالغابة 1/147 و استيعاب 1/113 و مثيرالاحزان 17- بحارالانوار 45 / ص 85
[26]. در منزل ثعلبيه و بعد مجددا در منزل زباله. يعني چندين منزل قبل از اينکه با لشکر حرّ مواجه شوند. تاريخ طبري 5/ 397
[27]. ينابيع الموده 406
[28]. تاريخ طبري 5/ 399- الکامل 4/ 43
[29]. سخنران مذکور اين مطلب را به دفعات تکرار کرده است.
[30]. تاريخ طبري 5/425- الفتوح 5/19- لهوف 62- [الطبقات الكبرى لابن سعد- 6/ 426- سير أعلام النبلاء 3/ 297- مختصر تاريخ دمشق 7/ 140- البداية والنهاية 8/ 131- بغية الطلب 6/ 2609] به نقل از کتاب «من قتله الحسين...» 274
[31]. آلعمران : 7 فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ
[32]. همان 5/ 399
[33]. لهوف 61 و 65- الفتوح 5/ 19
[34]. رجوع شود به کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، از صفحه 324 تا صفحه 394- تاريخ طبري 5/384- تاريخ ابن خلدون3/29 – کامل الزيارات 75
[35]. اين جمله هم در خطابه هاي حضرت در برابر لشکر حرّ نقل شده و هم در پاسخ امام (ع) به فرستاده عمرسعد. تاريخ طبري 5/ 401 و 402- 5/426- الارشاد 2/85
[36]. مجموعه آثار17/548
[37]. من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنه رسول الله، يعمل في عباد الله بالإثم و العدوان، فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقا على الله ان يدخله مدخله.... الا ترون ان الحق لا يعمل به، و ان الباطل لا يتناهى عنه! ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا، فانى لا ارى الموت الا شهاده، و لا الحياه مع الظالمين الا برما. تاريخ طبري 5/403
[38]. وسائل الشيعه 27/ 146/ حديث 27- و نيز 27/ 147/ حديث 33.
رسا
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۲۰۲۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روحانی باز هم به شورای نگهبان نامه نوشت
به گزارش «تابناک» به نقل از جماران، نامه اول در ۱۴۰۲/۱۲/۲۰ و نامه دوم چند روز پس از آن و نامه سوم روز گذشته ارسال شد و روحانی در این نامه تصریح کرده چنانچه تا چند روز دیگر مستندات ردصلاحیت دریافت نشود، علیرغم ابهامات فراوان نامه شورای نگهبان، پاسخ به آن منتشر خواهد شد.
روحانی در نامه نخست، به موارد پنجگانه شورای نگهبان برای ردصلاحیت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری اشاره و تصریح کرده بود پاسخ این شورا «عموماً شامل انتسابات کلی است» و «برخلاف صریح قانون، حاوی هیچگونه مستنداتی نمیباشد.» او درخواست کرد مستندات ادعاهای مندرج در این ۵ عنوان «به طور کامل، بدون تقطیع و تلخیص» ارائه شود.